loading...

قاطی‌پاتی

بازدید : 763
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 7:08

سلام ، چند وقته پیش تو اینستا ، یه چالشی رو ریپلای کردم که از قضا جالب بود.
موضوع : اسم تمامی‌کسانی که از بچگی تا به امروز روشون کراش داشتید بنویسید و عکسشون رو هم بزارید.(اینو خودم اضافه کردم)
من هم به ترتیب میذارم ، هر کی هم دوست داشت میتونه شرکت کنه و پست بزاره (:
۱. ارسلان قاسمی
سال ۸۸ با پخش سریال هوش سیاه طرفدارش شدم و بعد از اون با سریال‌های «فاصله‌ها ، تا ثریا ، هوش سیاه دو ، هفت سنگ» ، قبول کردم که این بشر بازیگر مورد علاقه‌ی منه ، هر چند بعد گذشت زمان و پخش شایعات ازدواجش با ترلان پروانه فراموشش کردم

حراج ست بلوز و شلوار مردانه مدل Erim
بازدید : 359
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 9:32

این یک اعتراف نامه در سن ۲۰ سالگی من است.
اعتراف می‌کنم که خیلی خیلی وقت است خودم نبوده ام. اعتراف می‌کنم این دختر خوش اخلاق و شوخ و مهربان که شیرین می‌خندد و خیلی درست راه می‌رود من نیستم.
اعتراف می‌کنم در درونم یک اژدها دارم که دلش می‌خواهد با یک لهیب همه را به آتش بکشد.
دلش می‌خواهد فریاد بکشد و تمام شیشه‌ها را بشکاند و جیغی بزند که گوش همه را کر کند.
من اعتراف می‌کنم که روزهاست خودم نبوده ام.
من اعتراف می‌کنم از اینکه کسی مرا دوست نداشته باشد هراس دارم.
من اعتراف می‌کنم که آن قدر باهوشم که می‌توانم فکر آدم‌ها را از پس نگاهشان یا حرف‌های سر بسته شان بفهمم.
من اعتراف می‌کنم که روزهاست که گیج و منگم، اعتراف می‌کنم حواسم به دنیای اطرافم نیست.
اعتراف می‌کنم می‌بینم و نمی‌بینم، می‌شنوم و نمی‌شنوم، می‌گویم و نمی‌گویم، هستم و نیستم، نیستم و هستم. حواسم به آدمهای اطرافم نیست،حواسم به زندگیم نیست،حواسم به هیچ کجا و هیچ کس نیست.
من اعتراف می‌کنم که به شددددت خود خواهم.
من اعتراف می‌کنم که خودم از بعضی از فکرهایم تعجب می‌کنم و نمی‌دانم من واقعی کدام است.
من اعتراف می‌کنم بعضی وقت‌ها می‌توانم ...
من اعتراف میکنم آخرین باری که مادرم را بغل کردم در سن ۱۰ سالگیم بوده. (اون هم موقعی بود که از دوچرخه افتادم و بردنم به درمونگاه)
من اعتراف میکنم تنها موقع تحویل سال پدر و مادرم را میبوسم ، آن هم با چسباندن صورت‌ها به هم :/
من اعتراف میکنم که هیچ وقت دست پدر یا مادرم را نبوسیده ام!
من اعتراف میکنم که از برادرم متنفرم .
من اعتراف میکنم که همان دخترک تخسم که با نوشته‌هاش اشک خیلی‌ها را درآورد.
من اعتراف میکنم که خوددرگیری شدیدی دارم!
من اعتراف میکنم که به مادرم خیلی دروغ گفته ام.
من اعتراف میکنم که به غیر از یک همکلاسی صمیمی‌و یک دوست قدیمی‌(مذکر) با هیچ کسی درد و دل نکرده ام.
من اعتراف میکنم که خیلی کینه‌‌‌ای هستم و تمام اتفاقات بد زندگیم را به خاطر دارم.
من اعتراف میکنم که فقط در تنهایی آرامش دارم.
من اعتراف میکنم که اگر دوستان مجازی نباشند با هیچ کس در ارتباط نخواهم بود و تنها میشوم.
من اعتراف میکنم آخرین باری که گریه کردم ساعت ۳ هکر نست تاریخ ۱۸ اسفند ۹۸ بوده.
من اعتراف میکنم که تا اول راهنمایی فکر میکردم ترنس هستم ، چون نه تنها هیچ علائمی‌از دختر بودن نداشتم ، علاقه شدیدی به لباس و چیزهای دیگر پسرانه داشتم.
من اعتراف میکنم که تنها یک بار واقعی عاشق شدم ، و دیگر نخواهم شد!
من اعتراف میکنم که پدر و مادرم به امید یک بچه پسر منو به دنیا آوردند و آمدنم به این کره‌ی خاکی ناخواسته بوده.
من اعتراف میکنم تمامی‌آهنگ‌های ماکان بند را حفظم.

دانلود رایگان کتاب رستاخیز مردگان (نکرونومیکون)فارسی

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 76
  • بازدید کننده امروز : 65
  • باردید دیروز : 9
  • بازدید کننده دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 223
  • بازدید ماه : 743
  • بازدید سال : 10992
  • بازدید کلی : 24414
  • کدهای اختصاصی